|مهسا فرهادیکیا، دوره ی ششم پرسبوک |
رابطۀ انسان مدرن با طبیعت رابطهای است استحاله یافته به چیزی دیگر. این رابطه از همزیستی به سوی سلطه و از رابطۀ انسان به مثابه جزء در مقابل طبیعت به عنوان کل به پیوندی مالکانه و ارباب رعیتی بدل شده است. انسانی که در طی قرنها با خلق زبان، ابزار، پخت غذا، فرهنگ و در یک کلام تمدن، قوانین و نظام طبیعت را برهم زده و از آن اعلام استقلال کرده بود، با تحولاتی همچون انقلاب صنعتی این دستیازی را وارد فازهای گسترده تر، عمیق تر و مخربتری کرد. هر چیز که به اوج میرسد نطفههای تضاد را در درون خود پرورش میدهد، جریان حرکت پیشروندۀ مدرنیته به سمت خردگرایی، علم و صنعت نیز از اواخر قرن هجدهم ضد جریانی را از بطن خود به وجود میآورد: جنبش رمانتیسیسم به عنوان گرایشی گریزگرا در هنر و اندیشه که دلتنگ روزهای خوب گذشته، طبیعت بکر و زیبا و سرزمین های دوردست و ناشناخته بود، بارقهای مهم از حضور طبیعت در هنر به عنوان پناهگاه و ناجی است. گرایشهای طبیعتمحور معاصر همچون هنر محیطی و هنراکولوژیک با وجود وجه اشتراک هایشان با حسرتها و دلتنگیهای هنرمندان رمانتیک برای طبیعت، دربردارندۀ نظرگاههای سیاسی و اجتماعی پررنگی نسبت به طبیعت در حال ویرانی است. در این نوع هنر صرفاً موضوع دغدغههای زیست محیطی نیست که اهمیت دارد بلکه طبیعت به عنوان یک مدیوم هنری نیز وارد صحنه میشود و روندهای مترتب بر آن عملاً به اشکال مصنوعی و طبیعی بازتولید میشوند و گاه تا مرزهای مخدوشی با کنش اجتماعی و سیاسی نیز پیش میروند. زمانی که هنری با گرایش دفاع از محیط زیست پیش رویمان قرار میگیرد این پرسش در ذهن شکل میگیرد که آثار پیش رو چگونه از گفتمان آشنای نوستالژیا و حسرت برای طبیعت بکر از دست رفته فاصله گرفته و افقهای گستردهتری از پرسشهای تازه را به پیش میکشند: این که چطور شرایط اکولوژیک به عنوان تابعی از سیاستهای دولتی دستخوش دگرگونی قرار میگیرد، ارتباط میان پارامترهای فرهنگی و تخریب محیط زیست و نیز نقش فلسفه و جهانبینی در نحوۀ تعامل انسان با طبیعت چیست.
پرسبوک امسال نیز دعوتی بود تا هنرمندان نگاه ویژۀ خود را نسبت به مسایل زیست محیطیشان به تصویر بکشند، نگاهی که هرچند علی القاعده متاثر از جغرافیا و اتمسفر خاص زیست هنرمندان است اما میبایست به زبانی کلیتر و جهانیتر نیز دسترسی پیدا کند. زبان استعاری و نمادین به همراه وجهی دوپهلو و آیرونیک در تعدادی از آثار، به زبان منتخب هنرمندان بدل شده است: اکبر صافی و مهدی اشرفی در اثری مشترک با خلق بینهایتی از درختی بریده شده در میان دو آینه، خاصیت دومینووار و فزایندۀ یک فعل نادرست را نمادپردازی میکنند و امینه کاظمزاده با بازی زبانی و مفهومیاش با عنوان اثر یعنی دست بردار به عنوان جملهای آمرانه علیه سرنگونی درختان، به عقوبت همزمان فعلی که مرتکب می شویم میپردازد دستهایی که درخت را میاندازند همزمان بر شاخههای آن به دارآویخته میشوند. سازۀ نمادین پیمان بخشی اما تضاد میان طبیعت و فرهنگ را به تصویر میکشد جایی که فرهنگی که انسان متمدن و مدرن میسازد مفاهیمی هم چون زیبایی طبیعی را به نفع خویش مصادره میکند و آن را بر حسب نظام سودمحور و اندیشۀ کارکردمدارانهاش در قالبهای مشخص و محدودی تعریف میکند و از قضا این تعاریف را طبیعی و حقیقی نیز میپندارد.
علیرضا نکویی نیز مانند سایر هنرمندان نامبرده از نماد درخت برای بیان وضعیت جدالآمیز میان انسان و طبیعت بهره میگیرد با این تفاوت که مدیوم او نقاشی است مدیومی که به دلیل خصلت دوبعدیاش بر خلاف مجسمه وجهی انتزاعیتر و شاعرانهتر دارد مدیوم مشابهی که پونۀ اوشیدری نیز دو اثر خود را در قالب آن ارائه کرده: نگاه اوشیدری نیز بیشتر متوجه فلسفه است تا رمانتیسیسم، او به چرخهای توجه میکند که در آن هر عنصری بدون آن که کاملاٌ ویران شود در چرخۀ زیست خود تکاملش را به فرمهای دیگر تداوم میدهد و به این ترتیب نابودی را میتوان از نظرگاه نسبیت منشاء سرآغازی تازه دانست. اثر مهرشاد خسروی یکتا یکی دیگر از آثار نقاشی این نمایشگاه است که حسی از تعلیق و خاطره را در رابطه با یکی از عناصر حیاتی یعنی آب به تصویر میکشد.
رگههای آیرونی و دوپهلویی در اثر منصوره باغگرایی مانند اثر امینهکاظمزاده پررنگ و غالب است جایی که عاقبت انسان مراقبت از گلی پلاستیکی و سیاه بدست آمده از زبالههای بازیافتی است، این سرنوشت تراژیک پیام شاعرانۀ روباه به شازده کوچولو است جایی که میگفت« تو مسئول مراقبت از گلت هستی». زیبا پشنگ نیز از خاطره شدن گل ها با ویرانی آب و خشکسالی میگوید گلهایی که بر تنۀ بیآب یک بطری مانند نقشی بر دیوار ثبت شدهاند و اعظم حسین آبادی اینستالیشنی التقاظی و ترکیبی را در هیئت موجودی چندرگه خلق میکند که انقراض و چندپارگی را تداعی میکند. مهدیه ابوالحسن اما در اثری با عنوان جُبّه خصلت تصرف و درندگی انسان و هجومش به طبیعت به قصد دخل و تصرف در لایههای عمیقتری که از آن او نیست و زیادهخواهی متجاوزانهاش را به خوبی در قالب یکی از فرمهایی اجرا میکند که منطق اکثر فرمهای طبیعی است: فرم لایهلایه که در این اثر در هیئت لایههای میان پوسته و هستۀ کرۀ زمین اجرا شده، از سویی نمادیست از سایر فرمهای مشابه طبیعی و از سوی دیگر با نفوذ به داخل آن ماهیت فعل زیاده روی و تصرف به خوبی ساخته و پرداخته میشود. تهمینه میرمطهری اما با فرمهای انتزاعیتری به مسالۀ از بین رفتن آبزیانی میپردازد که بشر با ریختن کیسههای پلاستیکی در دریا گویی شریرانه تدارک قتلشان را میبیند: بالۀ گیر کرده لای فرمی از سنگ به خوبی میتواند احساسی از خفقان و تنگنا را در مخاطب برانگیزد. چند تن از هنرمندان اما با نگاهی مورد پژوهانه موردی خاص از جغرافیای کشور خود را زمینۀ شکلگیری آثارشان قرار دادند: آرتمیا اثر معصمومه مهتدی یکی از آثار پیچیده و جذاب این نمایشگاه بود اثر که در مدیوم کتاب هنرمند (آرت بوک) ویرانی دریاچۀ ارومیه را موضوع قرار میدهد و مسالۀ اختیار انسان در نابودی یا بازسازی طبیعت را با دادن اراده به مخاطبان در ورق زدن کتابی شبیهسازی میکند که میتوان صفحات آن را به سمت تصاویری از ویرانی یا بالعکس آبادانی ورق زد و به این ترتیب ارادۀ کلی در ساحت عمل اجتماعی را در قالب ارادۀ جزئی پیشبرد اثر هنری بازسازی میکند. ملیحهظفر نژاد نیز در اثر مفهومی خود با عنوان باغهای گمشدۀ سعادتآباد با نشانگذاری باغهایی که اکنون دیگر نیستند، حذف و فراموشی را مستند میکند. آوین فرهادی هم جزء هنرمندانی است که از منظری محلیتر به مساله نگاه میکند: او تالاب هور العظیم و نابودی صنعت ماهیگیری به نفع چاههای نفت را مورد توجه قرار میدهد و شهیره فروغی با یک اثر ویدیو آرت و راضیه گودرزی نیز با عکسی در این نمایشگاه شرکت کردند.
این نمایشگاه به عنوان بازتابی از آثار اغلب نمادین و در برخی موارد مفهومگرای هنرمندان در رابطه با دغدغه های زیست محیطی تلاش نسبتاً موفقی است که میتواند زمینهساز فعالیتهای گسترده تری نیز در آینده شود آثاری که بتوانند با محو مرزهای خود با کنش اجتماعی به سطح جامعه آمده و تاثیرات بیواسطهتری بر مخاطبان بگذارند و یا با ایجاد تنوع و گسترش در مدیای خود محدودههای تعاریف شناخته شده از این نوع هنر را دستخوش تحول نمایند آیندههای روشن چنین نمایشگاههایی میتواند باشد.
اسفندماه ۱۳۹۴